همیشه در عجب بودم که

همیشه در عجب بودم که
چرا در جاده عشق
پا به پایم نمی آمدی
حتی وقتی آهسته و پیوسته می رفتم
امروز فهمیدم
ریگی که در کفشت بود تو را می آزرد
دیدگاه ها (۲)

تو را می‌‌خواهم برای پنجاه سالگی، شصت سالگی، هفتاد سالگی.تو ...

چه عاشقانه ای بنویسمکه دلتان برایم بلرزد!؟‌ وقتی نه دستانش ر...

گوسفندانی بودیمامدند خرمان کنندگرگ شدیم

آنقدر خسته‌امکه حاضرمسرم را روی تکه سنگیبگذارم و بخوابم.اما ...

یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم اینکه همیشه گوشه ی قلبم بودی وقتی...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط