دیروز

دیروز
روز گذشته یِ دیروز
و امروزِ دیروز
که اکنونِ ماست
با تمامِ تنِ دردمند و لبخندِ فروپاشیده ام
قرارِ به نبودن را به ترجیحِ بودن انتخاب کردم
و پنهان شدن
و تماشای گذشته این نزدیکِ دور
حالم را به خوبِ بودن پیش می برد
و دست هایم را به حالت استراحت می‌گذارند
بعد از چندی خیالِ نوشتن
دمِتان گرم از همراهی
یادتان بماند
که
"خدا با ماست"


نوشته یک غریبه برای کسی که می خواند و می خواند حتی زمانی که ما نیستیم در خلوتِ خود.

دَمِتان گرم

سارا البته شاید د
دیدگاه ها (۱)

می ترسم رها می شوممی ترسممی خواهم بلند شوماما یکی دستانم را ...

yokluğun den geçmek zorundayım

همدردی

یک متنِ تکراری..!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط