🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧
🌧🌧
🌧
کوچه باران زده
🌧🌧🌧
🌧🌧
🌧
به کوچه‌ی باران‌زده نگاه کردم. قلبم می‌سوخت، اما تنم یخ کرده بود. آب دهانم را قورت دادم. پاهایم توان راه رفتن نداشت. به سینه‌ام چنگ زدم، شاید کمی آرام می‌گرفتم در دور دست ها سایه ای دیدم سکوت کردم با نزدیک تر شدن سایه
امیدی تازه در دلم جوانه زد . شاید این سایه بتواند بار سنگین غم را از روی شانه هایم بردارد و بتوانیم باهم از کوچه باران زده عبور کنیم . با این افکار شروع به حرکت به سمت سایه کردم باران همچنان میبارید اما در دلم احساس گرما میکردم شاید امیدی در کوچه باران زده وجود دارد
🌧🌧🌧🌧
🍃🍃🍃
🔮🔮
💖

#رمان
#داستان
#دست‌نوشته
#موسیقی
#غمگین
#عاشقانه
#مذهبی
دیدگاه ها (۰)

ببخشید دوستانه من بلد نیستم خوب ادیت کنم....💞😴#رمان#طنز#عاشق...

💃عزیزم پاشو بامن برقص💃🕺.....#ایران#رمان#داستان#موسیقی#طنز#غم...

🖤😢.....#شهدا#مذهبی#دفاع‌مقدس#حماسه#غمگین#شلمچه#راهیان‌نور

بچه ها سفر حتمی شد دارم میرم راهیان نور🙃🖤برای دومین بار🖤.......

خداحافظی با دنیایی که به آن تعلق نداشتماین داستان درمورد همی...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_173تهیونگ سری تکون دادو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط