دیروز یه ستاره تو آسمون چشمک زد

دیروز یه‌ ستاره‌ تو آسمون‌ چشمک‌ زد ،
یه‌ جهان‌ رنگارنگ‌ شد ، یه‌ آسمون‌ خندید ، یه‌ خورشید درخشان‌ شد ، و من‌ خوشحال‌ تر از هرروز بودم چون‌ ، یه‌ نفر به‌ دنیا اومده بود درسته .. جونگکوکی !
کسی‌ که‌ بابودنش هممون خوشحال میشیم کسی‌ که‌ هر ثانیه‌ مارو میخندونه ؛ همه‌ چی‌ خیلی‌ زود میگذره پس ... خوشحال‌ باش فرشته ی بدون بالِ زندگیه ما ، وقتی خواستم شروع کنم برای تو نوشتن انگار نمیتونستم کلمات رو کنارهم بزارم !
هی مینوشتم هی پاک می‌کردم ، با خودم گفتم چرا اینجوری می شه ؟ چرا کلمات دارن فرار می‌کنن ؟ چرا نمی‌تونم همونجور که هستی توصیفت کنم ؟
تو انقدر زیبا و منحصر به فردی که انگار خدا بند بند وجودتو بوسیده !
انقدر خاصی که پروانه ها گیج می‌شن ، گل ها تعجب می‌کنن و بارون دلش آب میوفته ، گفتم بارون ! جزئیات تو از تماشای بارون هم قشنگ تره ، مثلا صدای فوق العاده‌ت ، بعضی صداها رو باید در آغوش گرفت ، مثل صدای تو `
قطعا - غیر قابل توصیف - تنها لغتهایی هستن که میتونن توی این واژگونی کلمات ، تورو بنویسن تافیه دوست‌داشتنی >
درکل ، تولدت دیروز بود ولی مبارک باشه نینی ترین اما ددی ترین انسان ، جئونی )
_ ستایش

#happy_birthday_jungkook
دیدگاه ها (۱۰)

- زندگی روی لبه تیغ -

تکپارتی ` - نتیجه -

مود اون حرومی که پارت یکم گزارش داد :

جومونگها میدونستید پارت پنج - زندگی رو لبه تیغ - رو گزارش دا...

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

ما خیلی فرق داریم:))انتظار هرچیزی رو داشتم جز این کار‌‌‌.......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط