برای تو مینویسم

برای تو می‌‌نویسم
که تو فقط بخوانی
مرا ببخش
اگر از گونه‌هایم عشق می‌ریزد
و سطرهایم بارانی می‌‌شود
از تو چه پنهان
به اندازه تمام پریشانی موهایت شکسته ام
اما باور کن خاطراتت
چه خوب میزبانی بود
برای بهانه‌های نفس کشیدنم
خیالت راحت
به هیچ کس نگفته‌ام حکایتمان را
حال فقط با گریه‌هایم می‌‌خندم
تو مرا ندیده ای ؟
دیدگاه ها (۲)

شبــای جوونـــی چه بـــی اعتبـــاره

خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

دیگران را ببخش، حتی وقتی متاسف نیستند!بگذار حق با آنان باشد....

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ…ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ…ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺫﻫﻦ ﺭ...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

مـثـلِ یڪـــــ معجـزه‌اے علّتِ ایمــــــــــــانِ مَنے...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط