من معمولا شعرخوانی رشید کاکاوند را زیاد میبینم

من معمولا شعرخوانی رشید کاکاوند را زیاد میبینم...
دوست دارم آدمی که شعر را بلد است...
میفهمد...
حتی بیشتر از فهم...
میچشد و میچشاند...
یارجان را هم درست به دلیل همین فهمش از شعر بود که دوست داشتم...
اما امروز این تفسیر جناب کاکاوند از شعر جامی اشک به چشمانم آورد...
قطعه گمشده...
راستش را بخواهید اصلا ساده نیست که سخت است اینکه ببینی کسی را که تو نیمه گمشده میبینی تو را نمیبیند...
اینکه ببینی خودش را به در و دیوار می‌زند اما تو را کنارش نمیبیند...
شاید اگر آدمها خودشان، خود واقعیشان را بدون روتوش میدیدند و میفهمیدند، پیدا کردن قطعه مکملشان آنقدرها هم سخت نبود...
قسمت سخت معادله عشق این است که تو هرگز نمیتوانی کسی را به‌زور وادار به دیدن خودت کنی...
نمیتوانی داد بزنی و بگویی : هی فلانی جان! منم...
به گوشه و کنارم خوب نگاه کن...
من قطعه گمشده پازل عاشقی تو هستم...
نمیشود...
چون خیلی ها تا آخر عمر سرگردان نیمه شان هستند...
و به قول رشید کاکاوند دایره وجودشان لنگ میزند...
#او_نویسی:
من را ندیدی... و نخواهی دید...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۰)

میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!میدونی چقدر این روزا بدون تو س...

دره ای عمیق

چقدر سخته آدم یه دنیا حرف داشته باشه اما سکوت کنه...شما فکر ...

دم به کله میکوبد وشقیقه اش دو شقه میشودبی آنکه بداندحلقه آتش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط