نامهایی را به یاد میآورم
🌱🍒نامهایی را به یاد میآورم
که مثل شما روزگاری کنار شما میزیستند
با پاهایی که عمر را سپری کنند
و قلبی داشتند
که اکنون بادکنکی تهی در تاریکی است.
چشمهایی را به یاد میآورم
که جهان مقوایی زیر قدمهايشان میلرزید
و اکنون، حفرههایی خالی بر صورتشان به جهان ما میخندد.
در قطار سفید هیچکس ندید، که کی و کجا
باد از پنجرهشان بیرون برد
و در غبار و هیاهو ها گم شدند.
قلب گنجایش این همه اندوه را ندارد
که به خانهُ خود میبریم
بگذاریم گاهگاهی آفتاب در روزنهاش بتابد
و از رطوبت اشکهایمان
گلی کوچک در گوشهُ چشمها بروید.🌱🍒
#شمس_لنگرودی
که مثل شما روزگاری کنار شما میزیستند
با پاهایی که عمر را سپری کنند
و قلبی داشتند
که اکنون بادکنکی تهی در تاریکی است.
چشمهایی را به یاد میآورم
که جهان مقوایی زیر قدمهايشان میلرزید
و اکنون، حفرههایی خالی بر صورتشان به جهان ما میخندد.
در قطار سفید هیچکس ندید، که کی و کجا
باد از پنجرهشان بیرون برد
و در غبار و هیاهو ها گم شدند.
قلب گنجایش این همه اندوه را ندارد
که به خانهُ خود میبریم
بگذاریم گاهگاهی آفتاب در روزنهاش بتابد
و از رطوبت اشکهایمان
گلی کوچک در گوشهُ چشمها بروید.🌱🍒
#شمس_لنگرودی
- ۴.۳k
- ۱۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط