پدرم میگفت

پدرم میگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...
مادرم میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به خانه ی دلی بنشان
که خیال بیرون شدن ندارد...
 
و یاد معلمم بخیر...
هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:
نقطه سر خط...
مهربان تر از خودت
با دیگران باش...🌻🍃
دیدگاه ها (۲)

بیچاره چوب کبریت کوچک …آتش از سرش شروع شد ولی بر جانش افتاد ...

فقط پشماش😁😁😁

به خاطر کندن گل سرخ ارّه آورده‌اید؟چرا ارّه؟فقط به گل سرخ بگ...

یا مرا با خود بِبَر آنجا که هستی، یا بیا... :)💛🍃🌻

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط