نت دائما خارج السرب لا حد عرف ما دور ف خلد لا
كنت دائماً خارج السرب، لا أحد يعرف ما يدور في خَلدِي، لا أتعمق مع أحد كأنما لي قضية أخرى وأرض أخرى، وحرب لا : تعني الجميع. أن تجد نفسك إليهم، أحياناً تمر حياة كاملة يظن صاحبها . أنه لشيء، وهو في الحقيقة وحيد وحيد بالكامل بين الحشد ذلك لا يعني انتمائك ينتمي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من همیشه بیرون از گله بودم، هیچ کس نمی داند در ذهن من چه می گذرد، با هیچ کس عمیق نمی شوم که انگار موضوع دیگری و سرزمین دیگری دارم، و جنگی که به همه مربوط نمی شود. برای اینکه خودت را نزد آنها پیدا کنی، گاهی یک عمر تمام می گذرد که صاحبش فکر می کند. این یک چیز است، و در واقع در میان جمعیت کاملاً تنها است که به این معنی نیست که شما به آن تعلق دارید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من همیشه بیرون از گله بودم، هیچ کس نمی داند در ذهن من چه می گذرد، با هیچ کس عمیق نمی شوم که انگار موضوع دیگری و سرزمین دیگری دارم، و جنگی که به همه مربوط نمی شود. برای اینکه خودت را نزد آنها پیدا کنی، گاهی یک عمر تمام می گذرد که صاحبش فکر می کند. این یک چیز است، و در واقع در میان جمعیت کاملاً تنها است که به این معنی نیست که شما به آن تعلق دارید
- ۴.۱k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط