چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p39

ا.ت شروع کرد جمع کردن وسایلش
تهیونگ: کی میریم ببینیش(خشدار)
ا.ت: روش نوشته ساعت ۸ شب راستی بقیه وسایلمو برمیگردم سئول برمیدارم میخوام با بابا اونجا زندکی کنم
تهیونگ: هر از گاهی زنگ میزنم
ا.ت: جدی!
تهیونگ: چیه!....نزنم؟
ا.ت: نه فقط تعجب کردم که اینو گفتی فک میکردم دوست داری از دستم راحت شی
تهیونگ خنده پوشالی‌ای زد و گفت
تهیونگ: فقط میخواستم بگم خوانواده خوبیم
ا.ت: چیششش
تهیونگ: یه دقیقه صبر کن...

تهیونگ رفت توی اتاقش و با سه پاکت خرید برگشت
ا.ت: اینا چیه؟
تهیونگ: میخواستم درست حسابی جشن بگیرم برات ولی دیدی که حالم بد شد اینام...کادو برا تو:)

ته با گذاشتن وسایل دستش از اتاق ا.ت رفت بیرون توی بالکن و شماره هانا رو گرفت
هانا: الو سلام
ته: سلام...کجایید؟
هانا: ما و بچها تازه رسیدیم فرودگاه میخواستم زنگت بزنم الان ما چیکار کنیم؟
تهیونگ: یه شماره باهات تماس میگیره بگو کجایی تا ببرنتون ویلا گردان
هانا: ویلا گردان چیه؟
تهیونگ: هفت از ویلاهای بزرگ به صورت دایره ای هس
هانا: شما خودتون تو هتل هستید ما رو می‌فرستید اینجور جای باشکوهی!دیوونه اید؟از خرپولی زده به سرتون؟
ته: من دلیل دارم به هر حال فعلا
و قطع کرد
هانا ویو
باز این رو من قطع کرد پسره اشغال ولس دلیلش چی میتونست باشه!تو همین فکرا بودن که گوشیم تو دستم زنگ خورد
هانا: جدی راس گفت

تهیونگ ویو
شمارشو دادم به خدمتکاری از اونجا تا ببرشون ویلا و از بالکن به اتاقم رفتم و لباسامو پوشیدم و بدون حرف زدن با ا.ت زدم بیرون...با بیرون امدن از هتل به سمت Unchi Garden رفتم بعد از ده دقیقه رانندگی رسیدم به جایی که قرار داشتن و پس کلی حرف زدن راضیشون کردم اینجا یه جشن قافلگیری بگیرن و خب با پول حل شد و بیشتر پسرای استخدام شده اونجا سوار به ماشین شدن تا برن با بلک کارت من خرت و پرت بگیرن هرچند که میدونم برا خودشونم کلی میکشن ولی خب با تشکر از مدیرت مالیم میفتن زندانننن!
....
ا.ت ویو
این کجا رفته؟سه ساعته صداش میزنم میگردم هیج جای واحد نیست که ندیده باشم....شماره تهیونگ رو گرفتم..
ته: بگو
ا.ت: کجایی تو!
ته: به تو چه
ا.ت: یا اگه دوباره بلایی سرت بیا چی
تهیونگ: میترسی یه وقت لازم شه بالا قبرم وایسی؟نترس واس اینکار خیلیا استخدام هستن
ا.ت: نه میترسم یه وقت خدایی نکرده آفتاب بتابه روتون جناب
تهیونگ: ای واییی پس اگر من مردم دختر خوبی باش باشه اینقدر هرزگی نکن
و پایان مکالمه

ا.ت ویو
این عوضی تا کی میخواد ادامه بده؟هروقت کم میاره هرزه از دهنش نمی‌افته خداروشکر کن دارم از اینجا میدم وگرنه به هرزه نشونت میدادم توش بمونی
...
تهیونگ ویو
رفتم سمت کافه naru [یه قسمتش اسلاید بعد] که کنار یه خروار فروشی بزرگ بود و یه ...
60💜🌚🤲🏿
چیز تو این زندگی میخواستم زودتر بزارم
دیدگاه ها (۲۰)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

با شور و شوقی که حالا جین و حیهوپ امده و درگیر موزیک و اخبار...

https://harfeto.timefriend.net/17290134450860 = ناشناس

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط