کاش مثل پرندهای کوچک
که مدتهاست از پرواز خسته است
در دستانت آرام میگرفتم
کاش میدانستی
آرام گرفتن
گاه یعنی تسلیمِ نوری شدن
که از میانِ دستانِ تو
به زندگی میتابد.
میدانی؟
آدمها در پیِ جاودانگیاند،
و عشق،
در پیِ لحظهای ساده برای زیستن.
کاش میشد
زمان را در نگاه آرام تو متوقف کرد
پیش از آنکه خیال،
لبخندت را از حافظهی هوا پاک کند.
تو لبخند میزنی
و جهان ناگهان معنا میگیرد،
مثل وقتی که باران
روی خاکِ خسته مینشیند
و همهچیز دوباره آغاز میشود،
بیآنکه چیزی تغییر کرده باشد...
که مدتهاست از پرواز خسته است
در دستانت آرام میگرفتم
کاش میدانستی
آرام گرفتن
گاه یعنی تسلیمِ نوری شدن
که از میانِ دستانِ تو
به زندگی میتابد.
میدانی؟
آدمها در پیِ جاودانگیاند،
و عشق،
در پیِ لحظهای ساده برای زیستن.
کاش میشد
زمان را در نگاه آرام تو متوقف کرد
پیش از آنکه خیال،
لبخندت را از حافظهی هوا پاک کند.
تو لبخند میزنی
و جهان ناگهان معنا میگیرد،
مثل وقتی که باران
روی خاکِ خسته مینشیند
و همهچیز دوباره آغاز میشود،
بیآنکه چیزی تغییر کرده باشد...
- ۱۵.۳k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط