فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

#part_20

هفت تا فرشته من....

ده سال بود فقط میتونستم با دلتنگی از دور ببینمشون....

پر پر بزنم برای یه لحظه آغوششون....

برای دوباره هم خونگی باهاشون....

مثل اون دوسال فرقش این بود که اون دوسال لحظه لحظه جون دادم اما حالا من پسرشون داشتم...

پسری که یه الهه از جنس هفت نفر بود....

ماروین:مامان

من:هوم.؟!

ماروین:یوری کی میاد پس؟!

من:برمیگردیم کره

ماروین:من نمی‌خوام اینجا رو دوست دارم

من:مارویننننن چندبار باهم در این باره حرف زدیم؟؟

ماروین:ما ده ساله تایلند زندگی می‌کنیم حالا چه نیازی برگردیم مامان کوچولو

چشم غره بدی بهش رفتم که زد زیر خنده و دل من صد باره براش ضعف رفت...

به دلیل ده سانت اختلاف قدی حالا من شده بودم مامان کوچولو...

نویسنده: #ANIL
@daby_202۱
دیدگاه ها (۱)

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

#part_19من:ماروین سرم رفت ماروین:درک نمیکنی دیگه درک نمیکنی ...

فصل دو من هفت ددی دارم❤🚫

🖤 اپیزود ویژه: «ده سال بعد» 🕰️✨(شهر، ده سال بعد از اون شب. س...

عروس مخفی پادشاه

چند پارتی عضو هشتم قسمت اول : شروع غیر منتظره

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط