شنیدی از همه یاران که سخت بیمارم

شنیدی از همه یاران که سخت بیمارم
نیامدی ز پی پرسشی به دیدارم
هنوز امیدِ تو دارم که می‌کشم نفسی
بیا که نیمه‌ی جانی که مانده بسپارم
خدا گواه من است ای شکسته مو که هنوز
شکسته عهدِ تو را من عزیزِ می‌دارم
ولی میت که تو در من نظر نخواهی کرد
که کهنه آینه‌یی پرملالِ زنگارم
نخواستم که درآیی شبی به کلبه‌ی من
ازین خوشم که درآیی دمی به پندارم
دلم گرفته‌تر از آسمانِ پرابر است
سرشکِ گرم چو باران زِ دیده می‌بارم
گناهِ چشمِ تو می‌بینم ای سیَه‌مژگان
سیاه اگر شد و برگشته بختم و کارم
نسیمِ شوق تو چون گل به لرزه‌ام افکند
برابرت سرِ فرمان فرود می‌آرم
ولی چه سود؟ که بی‌التفات می‌گذری
هزار مرتبه گر سر به خاک بگذارم
به انتظار قدم رنجه کردنی چشمم
به راه ماند و نبود این‌قدَر سزاوارم...
دیدگاه ها (۰)

شب را نوشیده‌امو بر این شاخه‌های شکسته می‌گریممرا تنها گذارا...

سوز همیشه جگرم باش یاحسینمن سینه می‌زنم سپرم باش یاحسیندر طو...

سر هر کوه رسولی دیدندابر انکار به دوش آوردندباد را نازل کردی...

ای شبیه مکث زیبا! در حریم علف‌های قربتدر چه سمت تماشاهیچ خوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط