رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۱۸


ارسلان، من قربون نی نی کوچولوم برم دلش شهربازی میخواد


دیانا، مسخره میکنی اصلا نخواستم


ارسلان، الهی چرا انقدر زود بهت بر میخوره بانو


دیانا، نبر نمیخوام


ارسلان، میبرم چشم شما جون بخواه


دیانا، من برم حاظر بشم


ارسلان، مثل این بچه دوساله ها ذوق کرده بود با ذوق آماده میشد


دیانا، بریم


ارسلان، وایسا من شلوارمو بپوشم بریم


دیانا، سوار ماشین شدیم بعد ۴۵ دقیقه رسیدیم شهربازی


ارسلان، خوب ماشین چرخفلک


وای فردا باید بریم مدرسه😭😭😭😭
کیا خوشحالن
دیدگاه ها (۳۳)

دابسمش های اردیا جدا و باهم. هیییییی😭😭😭😭😭😭💔😭😭💔فردا مدر...

درخواستی💋

رمان پادشاه زندگیم پارت ۱۷دیانا، بیدار بودم حرفاشو شنیدم بیش...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۱۶دیانا، نمیدونم ارسلان، بوست کنم دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط