‍ ‍ از رنگِ جدایی دلِ من می ترسید
یک روز نبودی دلِ من می لرزید
هر چند مرا سخت پریشان کردی
با یادِ تو دیوانه شدن می ارزید
گفتم که همیشه عاشقش می‌مانم
پرسید، که رسم عاشقی می‌دانم؟
یکبار، به چشم‌هایِ او خیره شدم
عمری ست دراز،، در خودم ویرانم
هی سنگ زدی به شیشه ی احساسم
از وادیِ عشق، درد شد میراثم
از آن‌سرِ لحظه ها تماشایم کن
من کهنه خرابه هایِ یک احداثم...
🍓
دیدگاه ها (۰)

یـاد آقـاجـون بخیـرهمیشه میگفت: «خوشحالی قـند بشه، حـل بشه ت...

🍓به چشمِ من که اگر زنده ام بخاطرِ توستتمامِ اهلِ جهان مُرده ...

صبح یعنی یک سبد لبخندیک بغل شادییک دنیا عشق و خندیدناز اعماق...

سلام صبحتون به همین خوشمزگی ...🍓😊

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط