عشق

#عشق
#مٺݩ_شب🌃
به هم نگاه میکردیم
و میدانستیم دیگر نمیشود با چشمان بسته
در رابطه جلو برویم،
و این شروع آگاه شدنمان بود.
آگاه شدن به موقت بودنِ همه چیز.
موقت بودنِ عشق و دلسپردگی،
موقت بودنِ انکارِ حقیقت،
موقت بودنِ رویاپردازی‌،
و موقت بودنِ زیادی خوش‌بین بودن.
میدانستیم در انتهای مسیری هستیم
و در ابتدای مسیری دیگر.
حال تصمیم از آنِ ما بود،
یا باید تلاش میکردیم
از تمام شدنِ موقت‌هایمان عبور کنیم
و نوع دیگری از رابطه را با هم تجربه کنیم،
یا میتوانستیم آگاهانه چشمانمان را ببندیم
و به ادامه‌ی مسیر اصرار کنیم
تا رابطه در انکارهایش به طور کامل تمام شود.
داشتنِ یک شخص آنطور که هست
با واقعیت‌هایی که رویاهایمان را خاک میکند،
یا خاک شدنِ خودمان زیر تلاش
برای برآورده کردن رویاهای واهی‌مان.
در نهایت عشق، آغاز و پایانی دارد،
چه بپذیریم چه انکارش کنیم
و بعد از آن اگر تلاش نکنیم برای حفظ رابطه
در بُعدی دیگر،
رابطه را از دست میدهیم.
بعد از عشق، بُعد دیگری از عشق بیدار میشود
که عشق نیست اما برخاسته از عشق است
و برای داشتنش و نگه داشتنش
باید بسیار تلاش کرد،
این بُعد "دوست داشتن" نام دارد.


_پونه مقیمی


@farnaz.m
دیدگاه ها (۷)

#خاصخیلی عوض شده ام...@farnaz.m

#خاصاحساس میکنم هر چی سنم بیشترمیشه ناراحت شدن از دست یه نفر...

#غم💔#مٺݩ_شب🌃میانِ غم و درد تفاوتِ بسیاری ست! درد گسترده و غم...

#خاص #مٺݩ_شب🌃 بيا برويم به صد و پنجاه سال قبل ،به خانه هاي ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط