مجتبی پورفرخ یه جا نوشته بود
مجتبی پورفرخ یه جا نوشته بود :
مادربزرگم همیشه بهم میگفت ، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دلتنگی از گوشهی چشمت سرازیر میشه رو نگیر ، با دستات پاکش نکن ؛
اون راهش رو بلده ، میغلته رو گونه هات و میوفته رو زمین میره تو دل خاک .
خدا رو چه دیدی ؟
شاید از همون یه قطره دلتنگیِ تو ، گیاهی جوونه بزنه و رشد کنه و یه درخت تنومند بشه ؛
که زیر سایهش قد بکشی و بزرگ شی ، که بهش تکیه کنی و یادت بره چیا بهت گذشته
که بدونی از همین اشک هاست که آدم قلبش قوی میشه و جلوی هر اتفاق تلخی وایمیسه ؛
پس هیچوقت جلوش رو نگیر ، اون راهش رو خوب بلده ...
#فاطی_جوونی
#سنجاقک_سبز
#متولد_خاکستر_رویا
مادربزرگم همیشه بهم میگفت ، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دلتنگی از گوشهی چشمت سرازیر میشه رو نگیر ، با دستات پاکش نکن ؛
اون راهش رو بلده ، میغلته رو گونه هات و میوفته رو زمین میره تو دل خاک .
خدا رو چه دیدی ؟
شاید از همون یه قطره دلتنگیِ تو ، گیاهی جوونه بزنه و رشد کنه و یه درخت تنومند بشه ؛
که زیر سایهش قد بکشی و بزرگ شی ، که بهش تکیه کنی و یادت بره چیا بهت گذشته
که بدونی از همین اشک هاست که آدم قلبش قوی میشه و جلوی هر اتفاق تلخی وایمیسه ؛
پس هیچوقت جلوش رو نگیر ، اون راهش رو خوب بلده ...
#فاطی_جوونی
#سنجاقک_سبز
#متولد_خاکستر_رویا
- ۱۱.۱k
- ۲۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط