توضیح

توضیح ❌👇🏼:
توی یه خونه‌ی کوچیک و خالی، نه صدای تلویزیونی بود، نه نور، نه حتی یه صندلی سالم. فقط یه پسر نابینا نشسته بود کنار پنجره‌ای که هیچ‌وقت براش باز نمی‌شد...
نه به خاطر قفلش، به خاطر چشم‌هایی که از دنیا سهمی نداشتن.
اما هر غروب یه صدا می‌اومد... صدای پایی آشنا، گرم، مطمئن.
داداشش بود. همون که دستاشو محکم می‌گرفت، بدون اینکه بترسه یا ترحم کنه.
می‌بردش بیرون، واسه کار، واسه نفس کشیدن، واسه زندگی کردن...
کنارش می‌موند، حتی وقتی دنیا روشون بسته بود.
اون پسر نابینا کار می‌کرد... با دست، با دل، با حسی که نور نداشت ولی امید داشت.
هیچ‌وقت گله نکرد.
چون می‌دونست یکی هست که دستشو هیچ‌وقت ول نمی‌کنه.
گاهی قهرمان‌ها شنل نمی‌پوشن، فقط دست می‌دن... ساکت، ولی قوی
مثل یه برادر،که شد چشمای برادرش❤️
دیدگاه ها (۲)

توضیحات😶‍🌫❌:در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰تصادفی اتفاق میفته و این کود...

⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀اصکی ممنوع⠀⠀⠀⢀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⡴⢿⣿⣿⣷⡄⠀⠀⠀⠀⣠⡶⣶⣤⣞⣹⣿⠀⠀⠀⠀...

توضیحات👇:مركز خانه برادری اسم مجموعه ایست که در سالهای ۱۹۷۶ ...

توضیحات 👇🏽☠️:این آقا توی آمریکای جنوبی به دلیل اینکه همسرش ش...

black flower(p,201)

black flower(p,219)

معرفی شخصیت ها و پارت (1)سلام من کیم آت هستم یک دختر ۱۶ ساله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط