نه شانهای برای گریه،
نه آغوشی برای آرام گرفتن،
نه دلی که منطق سرش شود و حالم را بفهمد!
تنها ماندهام، میان بایدهایی که
با نون[نباید] شروع شدند!
و کاشهایی که کاش ماندند.
در سرزمینی که
دوست داشتن، گناهی است
که مجازاتش دوست داشته نشدن است؛
تمام سهم من از عشق،
یک قصهی ناتمام بود...
@sahar1820
نه آغوشی برای آرام گرفتن،
نه دلی که منطق سرش شود و حالم را بفهمد!
تنها ماندهام، میان بایدهایی که
با نون[نباید] شروع شدند!
و کاشهایی که کاش ماندند.
در سرزمینی که
دوست داشتن، گناهی است
که مجازاتش دوست داشته نشدن است؛
تمام سهم من از عشق،
یک قصهی ناتمام بود...
@sahar1820
- ۱۹.۷k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط