شبها که میگیرد دلم یاد تو را تن میکنم

شبها که میگیرد دلم یاد تو را تن میکنم
تنها به یاد بودنت احساس بودن میکنم
خود را بغل میگیرمو از بین این دیوار ها
تنها به شوق یاد تو سودای رفتن میکنم
وقتی که جای خالیت خود را نمایان میکند
من در هجوم اشکها احساس مردن میکنم
کم دارد آغوش تورا این دستهای خسته ام
دور از هم آغوشی تو حس بریدن میکنم
این فکرهای لعنتی این خاطرات گم شده
آخر کجای ای جهان از عشق دیدن میکنم
این بغضهای تو به تو این اشکهای خود به خود
تا کی من این اندوه را باخود کشیدن میکنم
دلتنگ هستم خوب من ای کاش برگردی به من
قاصدک
حسرت
دیدگاه ها (۰)

پس از انـ..ـدوه‌ هایمان همچون بهار زنـ..ـده خواهیم شد، انگار...

رفتن را بلد باش؛که اگر روزی روزگاری؛ آزرده خاطرت کردندخودت ر...

گاهی دل می‌رود برای دیدار کسی که در دیده نیست. بی هوا، درست ...

‏یه تعریف کوتاه و مختصری داره نزار قبانی از قوی‌ترین زن. میگ...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

My lovely neighbor part : 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط