از دوریات عمریست ه بیصبر و قرارم

از دوری‌ات عمری‌ست ڪه بی‌صبر و قرارم
باید ڪه سرِ شانه‌ی خود سر بگذارم

با این ڪه بنا بود مرا دوست بداری
غیر از تو ڪسی نیست ڪه من دوست بدارم

ای یار در آیینه‌ی دل عڪس تو پیداست
وقتی‌ڪه فروڪش بشود گرد و غبارم

هرچند ڪه عمر ڪسی از ما ابدی نیست
نفرین اگر از غیر تو را دوست شمارم
دیدگاه ها (۵)

به کتاب و درس عشقم تو نهایتی پریسابه همه راز درونم تو روایتی...

یه سری چیزا هستن کههرچی قدیمی تر بشنباارزش تر میشن!!مثل دوست...

اگر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیمفراموش نکن که من دیدار ت...

کاش میشد کمی من میشدیهمینقدر عاشقهمینقدر دلتنگمنی که عشق تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط