چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن
برای  "یک‌ نفر " ماندن ، برای "یک نفر" مُردن

بشوراند ضمیر یاد ،" گُلی " در نقش یک بانی
دچارش باشی و حتما ، همیشه ، تا ابد بودن

حریقی  مبتلا باشی ، به چشم آشنای دوست
مهم  اصلا  نباشد  که ، غم بیگانه  را خوردن

صدایت  او ، ذهنت او ، تمامت سهم او باشد
مثالِ عشق یک سرباز به مرز و ،باور و ،میهن

و  آنچه  عشق انگارند به طبعِ تیشه ی فرهاد
شُکوهِ تلخِ شیرینش ،نه پتک و رعشه ی آهن

کفایت می کند  بودن  ، برای هم اگر چه دور
همه  جان در حصار او،نهی بر مسلکش گردن

چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن
برای  "یک‌  نفر"  ماندن ، برای "یک نفر" مردن

#رضا_زارعی_قروه

پنجشنبه چهارم #مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)

گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی...

همه‌ی شهر به دلدادگی‌ام می‌خندند که فلانی شده از چشم کسی مست...

بر قلعه قلبم سخن سرخ نگین استباقی همه رعیت شد و او شاه نشین ...

عشقپولیس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط