بار ها و بار ها به چشمانش خیره شدم و برای بازگشت او با ...

بار ها و بار ها به چشمانش خیره شدم و برای بازگشت او با نگاهم التماس کردم ولی تنها پاسخ او پوچی بود
گویی که انگار از تمام جهان فقد من به گذشته هایم زنجیر شدم
شاید چون آینده ام، درون گذشته ای پنهان است؛ که هیچ وقت به آن نخواهم رسید..
دیدگاه ها (۰)

می پنداشتم او با همه فرق داردنجاتم خواهد دادفرق داشت اما نجا...

اسم مانهواش چیه؟

هیچ وقت یادم نمیره که چقدر درد کشیدیم چقدر غم خوردم چقدر نگا...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط