دیگر کارم از دلتنگی گذشته است

دیگر کارم از دلتنگی گذشته است
دیگر هیچ چیزی وهیچ کاری ارامم نمیکند،تنها زانوهایم را بغل میکنم وساعتها بیصدا وبیحرکت در خود فرو میروم فقط گه گاهی قطره اشکی امیخته
بالبخند نشان از زنده بودنم میدهد،
سرم را بروی شانه خاطراتت میگذارم وباز
بخواب میروم‌ ...
در دلم حرفهاست برای باتو گفتن کوهی شده اند اما تو نمیایی برای شنیدنشان بگمانم که تو دیگر هرگز نمیایی و‌من ای کاش که هر چه زدتر بمیرم ...
وقتی ادمی تمام عمرش فقط به یکنفر میتواند دل ببندد وقتی هم قبلاز او نتوانسته و هم همین حالا که نیست
خوب تو بگو چه کند ،چه کند کسیکه لبریز احساسات است و نمیتواند با کسی غیراز عزیز کرده دلش بیانشان کند ...
من باشناخت احساسی که از تو دارم میتوانستم سواستفاده کنم دل تورا برحم اورم اما این دلچسب نیست برای
اینهمه عشق وعلاقه صادقانه ام این خوشایند نیست من سرسپرده به عشق توام نه بنده ترحم میدانم حضور من در زندگیت در زمان خوبی نبوده اما کا ر از اینحرفا گذشته ومن بعداز اینهمه سال واینهمه بلاها که برسرم امده بیشتراز قبل بتو دلبسته ام نمیدانم ایا اصلا حواست بمن هست ایا فقط گاهی اتفاقی نگاهم میکنی حتما نمیدانی که هر کلمه از انچه میخوامی اغشته به اشکهای منست بدون استثنا تمامشان میگویندبس کن این همه گریه وزاری را
میگویم مگر امده که بس کنم ...
دیدگاه ها (۰)

اما ما بهم میرسیم مارالم مبادا باور کنی این یاوه گویی ها را ...

بدون مخاطب...سبک ترانه رو دوست دارم😔😔😔

هیچوقت نمیتونی حال کسی مثل منوبدونی تو لحظه هایی که داره از ...

کاش کمی بیشتر به تاریخ ها نگاه میکردیم به اون کسایی که کنارم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط