خفته بودم و شعاع آفتاب

🌱🍒خفته بوديم و شعاع آفتاب
بر سراپامان به نرمی می‌خزيد
روی کاشی‌های ايوان دست نور
سايه‌هامان را شتابان می‌کشيد
موج رنگين افق پايان نداشت
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گویی حرير ابرها
پرده‌ ای نيلوفری افکنده بود
دوستت دارم خموش و خسته جان
باز هم لغزيد بر لب‌ های من
ليک گویی در سکوت نيم‌ روز
گم شد از بی‌ حاصلی آوای من🌱🍒

((فروغ فرخزاد))
#گیلان_من
دیدگاه ها (۳)

🌱🍒ای فلک‌پیرم در آمد تا که فهماندی به منخرج بیش اندازه مهر ...

#گیلان_من#ساندویچ_مرغ

🌱🍒به عشق بوسه می زنم، قمار می کنی مرابه درد عاسقی شبی دچار م...

🍒🌱زنها همه شعر می گویند، برای کسانی که دوستشان دارند🍒🌱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط