💎کوه پشت💎

یک مُژه در پلکم فرود آمد
یک میله از زندانِ من کم شد

تا کِش بیاید ساعتِ رفتن
پل زیر پای رفتنم خم شد

بعد از تو هر آینه ای دیدم
دیوار در ذهنم مجسم شد

از دودمانِ سِدر و کافوری
با خنده از من دست می شوری

من سهمی از دنیا نمی خواهم
می خواستم،حالا نمی خواهم

این لاله ی بدبخت را بردار
بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار

تنهایی ام را شیر خواهم داد
اوضاع را تغییر خواهم داد

اندامی از اندوه می سازم
با قوزِ پشتم کوه می سازم
دیدگاه ها (۱)

😍مرا در نظر بگیر😍

به خود بگیر کنایه ها

🛑چقدر بهت بگم من🛑

🛑مغرور🛑

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط