دردناک

#دردناک
#پارت۲

ویو ات
حاجی انگار قضیه یه چیز دیگست پدره میزاشته بره مدرسه این تو مدرسه یه گوهی خورده
تهیونگ : خب پدر به من چه اون لباس هزارمیلیون وون بود میفهمی چقدر پوله بعد اون پسره عنتر روش پاستا ریخت انتظار داری نصف موهاش و نمیزدم تازه بیشتر از اونا حقش بود
پدر : تهیونگ قضیه فقط اون نیست میدونی یه نفر به خاطره تو و دوستای قلدرت الان تو کماست چندنفر به خاطر کارای شما تا الان رفته بیمارستان تو فکر میکنی فقط مو زدنه ولی فقط این نیست
تهیونگ : خب تقصیر خودشون بود به من چه
پدر : تهیونگ تو سادیسم داری باید جلوی خودتو بگیری اگه از این کارا بیشتر بکنی سادیسم تورو بیشتر میکنه تو خودش
تهیونگ : اوف ! باشه پدر ! یه شانس دیگه بهم بده ! هوم ؟
پدر : باشه ولی اخرین شانسته ها و این که برای مهمونی دو ماه بعد که دخترعموت و شوهرش از
ماه عسل برگردن توهم باید با نامزدتت بیای و این که قوانین یادت نره مهم نیست پسره یا دختر باید سنش از تو کوچیکتر باشه و اون تاپ نباشه چون اگه تو باتم باشی میدونی که انگار یکی از ما زده جلو چون تو رابطه بهت دستور میده
تهیونگ : اه ! باشه پدر !
الان میتونم برم؟
پدر : برو ولی کمتر قلدری کن
تهیونگ : چشم پدر
ویو ات
حاجی وضعیت خیطه بهتره به این پسره نزدیک نشم

سئول به وقت ۳۰ : ۸

ویو تهیونگ
رفتم دفتر چون دیررفته بودم شانس نداشتم باید با تازه وارد سرو کله میزدم که من باید با هرچیزی اشناش کنم
در زدم و وارد دفتر شدم که با یه دختر ریزه میزه رو به رو شدم انگار که من و میشناسه و میدونه تو مدرسه کی هستم ‌ترسید و رفت عقب
مدیر : ها تهیونگ اومدی ! این تازه وارده کوانگ سلنا
تهیونگ : سلنا ؟
مدیر : یه رگش ایرانیه
تهیونگ : خب اصلا به من چه میتونیم بریم
مدیر : اره فقط حواست بهش باشه بهش قلدری نکن
تهیونگ: باشه بابا
نمیخوای بیای ؟ عین مجسمه وایستادی
سلنا : اومدم اومدم ببخشید
ویو سلنا
ولی خوشگله ها
ایششش چرت نگو سلنا اون سادیسمیه
ولی چه بدن گندیی داره
ااههه چته اخه ؟
تهیونگ : تو چت نیست معلومه که بدن گنده ای دارم
سلنا : وایستا از کجا به بعد شنیدی ؟ نکنه خون اشامی ؟ ذهنم خوندی ؟ من داشتم فکر میکردم
تهیونگ : از کلمه ولی به بعد بلند فکر کردی
که دیدم ازم جلو زد
سلنا : هی صبر کن
ویو تهیونگ
عجب
ولی دخترخوبیه خوشگلم هست ولی نازک نارنجی به نظر میاد کیوته ولی خوبه برای مهمونی همینو میبرم *پوزخند*
تهیونگ : هوی تو دنبالم بیا
دستشو گرفتم و دنبالم میکشوندمش
همه جارو بهش نشون دادم همه هم پشتمون پچ پچ میکردن
حالا که اینجوریه من خوشم میاد شایعه پیچی کنم پس بیا بدترش کنیم کشوندمش طبقه بالا که فقط رتبه بالاها میتونن بیان (بچه های هیت مدیره مهم نیست چقدر پولدار باشی فقط بچه های هیت مدیره)
دیدگاه ها (۱۲)

حاجی پشمام ریخته یکم پیش با پسرخاله هام و دخترخاله هام مارو ...

بچه ها ممکنه یه مدت نباشم 🙂ببخشید 🙂 ولی اگه مامانم ببینه گوش...

پارت بعد از پارت قبلرفتم پایین که دیدم تهیونگ داره یه نفرو ش...

قشنگترین اشتباهپارت۲صبح روز بعد توی باشگاهویو فیلیکس:امروز ق...

#شب_خاص Part 21_ بهم جواب ب...

پارت:۱ (پیوند اجباری)

جهت گفتن اینکه من چه آدم بدبختی امتو مدرسه که اصلا بهم قلدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط