مثل گیسو یی که باد آن را پریشان می کند ..هر دلی روزگاری عشق ویران می کند ..نا گهان می آید و در سینه می لرزد دلم ..هر چه جز یاد تو را با خاک یکسان می کند ..تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد ..گلبته هاش داغ نا محسوس دارد ..من دیده ام در تب ماه می آید پایین ..ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد ..تو را از یاد خواهم برد کم کم ..بارها گفتم به خود ..کی میرسم اما به کم کم های بعد از تو ..تو از دست دادم آی آدمهای بعد از تو ..چه کوچک می نماید بعد تو غمهای بعد از تو ..بیا برگرد ..با هم گاه ..باهم راه ..با هم آه ..مرا دور از تو خواهد کشت باهم های بعد از تو ...💔👌🏼👏👏👏👏
📚🎤 مژگان عباسلو
دیدگاه ها (۲)

فقط خدا اگر بخواهد همه چی امکان دارد#داستان #داستان_کوتاه #د...

بعضی قدمها رو بايد تنهایی برداری... باختنی وجود نداره،بعضی و...

اگر بپذیریم که همواره دیگران را در میانه سفرشان تجربه می‌کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط