یکم از شانسم بگم
داشتم یکم پیش توی این سرما پیاده میومدم خونه با کلی وسایل توی دستم دستو دماغم از سرما بی حس بود بعد به مامانم گفتم سردمه گفت وسایلارو بده من زیپ کاپشنتو ببند اومدم وسایلارو بدم گوشی افتاد زمین بعد دوباره اومد بالا دوباره خورد زمین مامانم گفت فاتحه ی گوشیت رو بخون گفتم نترس گوشیم لای تخت مونده به فنا رفته این که چیزی نیست گفت خب دیگه چی بعد هیچی نگفتم و سری گوشیمو برداشتم فرار میکردم 😂در آخر گوشیم هیچیش نشد
- ۳.۴k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط