J 🤝 K
P³²
جونگ کوک : ببین عزیزم می.....
ات : جونگ کوک توضیح نمیخوام کیه میگم
تهیونگ : ات آروم باش
رزی : هو تهیونگ باید توهم بگی کی بود البته به من یالا بگین
تهیونگ : ای شیب*ال
جونگ کوک : چ.چ ب.ببین ات اون الین چیزه یعن.......
ات : هوففففففففففف میگین کیهههههههه
رزی : عزیز دلم آروم باش ات باید بگن نگن که دیگه دیگه
جونگ کوک : الین میشع دوست دختر قبلیم
ات : چ.چی
رزی : اوه( آروم )
تهیونگ : ( آب دهنشو قورت داد با ترس )
ات : جونگ کوک تو دوست دختر داشتی بعد به من نگفتی
جونگ کوک : خ.خب ترسیدم اذیت شی
ات : هیچ میدونی الان اذیت شدم
جونگ کوک : چ.چیزه ببخشید
تهیونگ : نگا کن ات ما بهتون نگفتیم چون فکر کردیم اذیت میشین واسه ی همون .
رزی : ( دست زد ) باریکلا افرین به شوهرامون دیگه چه چیزی رو قایم کردین ها
ات : هوففف
جونگ کوک : عشقم بیبی من ببخشید
( تهیونگ و جونگ کوک درحال نازکشی بودن )
ات : من آشتی نمیکنم برو اونور کوک
* جونگ کوک موهای ات رو نوازش کرد *
جونگ کوک : بیبی من خوشگل من ناز من کیوت من ببخشید دیگه دورتبگردم
ات : ( به جونگ کوک نگاه کرد )
جونگ کوک : آخ من قوربون اون چشات برم آشتی؟
ات : خدانکنه ، باشه
جونگ کوک : گیلیگیلی ، تهیونگگگگگ ات آشتی کردددد
* رزی و تهیونگ داخله اتاق بودن و تهیونگ داشت ناز رزی رو میکشید تا آشتی کنه و در اخر رزی اشتی کرد و امدن از اتاق بیرون *
ات : رزی اون نامه رو بده تهیونگ و کوک بخونن
رزی : هوم.....
تهیونگ : نامه ؟
جونگ کوک : کدوم نامه ، نامه چیه ؟
* رزی اون نامه رو که سونجو نوشته بود رو داد که تهیونگ و جونگ کوک بخونن و خوندن *
تهیونگ : اه اشغال عوضی
جونگ کوک : اَیش شیب*ال
* به گوشی رزی یه نفر زنگ زد و شمارش ناشناس بود *
خب فعلا تموم تا پارت بعد :)
شرط:فالو :)
P³²
جونگ کوک : ببین عزیزم می.....
ات : جونگ کوک توضیح نمیخوام کیه میگم
تهیونگ : ات آروم باش
رزی : هو تهیونگ باید توهم بگی کی بود البته به من یالا بگین
تهیونگ : ای شیب*ال
جونگ کوک : چ.چ ب.ببین ات اون الین چیزه یعن.......
ات : هوففففففففففف میگین کیهههههههه
رزی : عزیز دلم آروم باش ات باید بگن نگن که دیگه دیگه
جونگ کوک : الین میشع دوست دختر قبلیم
ات : چ.چی
رزی : اوه( آروم )
تهیونگ : ( آب دهنشو قورت داد با ترس )
ات : جونگ کوک تو دوست دختر داشتی بعد به من نگفتی
جونگ کوک : خ.خب ترسیدم اذیت شی
ات : هیچ میدونی الان اذیت شدم
جونگ کوک : چ.چیزه ببخشید
تهیونگ : نگا کن ات ما بهتون نگفتیم چون فکر کردیم اذیت میشین واسه ی همون .
رزی : ( دست زد ) باریکلا افرین به شوهرامون دیگه چه چیزی رو قایم کردین ها
ات : هوففف
جونگ کوک : عشقم بیبی من ببخشید
( تهیونگ و جونگ کوک درحال نازکشی بودن )
ات : من آشتی نمیکنم برو اونور کوک
* جونگ کوک موهای ات رو نوازش کرد *
جونگ کوک : بیبی من خوشگل من ناز من کیوت من ببخشید دیگه دورتبگردم
ات : ( به جونگ کوک نگاه کرد )
جونگ کوک : آخ من قوربون اون چشات برم آشتی؟
ات : خدانکنه ، باشه
جونگ کوک : گیلیگیلی ، تهیونگگگگگ ات آشتی کردددد
* رزی و تهیونگ داخله اتاق بودن و تهیونگ داشت ناز رزی رو میکشید تا آشتی کنه و در اخر رزی اشتی کرد و امدن از اتاق بیرون *
ات : رزی اون نامه رو بده تهیونگ و کوک بخونن
رزی : هوم.....
تهیونگ : نامه ؟
جونگ کوک : کدوم نامه ، نامه چیه ؟
* رزی اون نامه رو که سونجو نوشته بود رو داد که تهیونگ و جونگ کوک بخونن و خوندن *
تهیونگ : اه اشغال عوضی
جونگ کوک : اَیش شیب*ال
* به گوشی رزی یه نفر زنگ زد و شمارش ناشناس بود *
خب فعلا تموم تا پارت بعد :)
شرط:فالو :)
- ۱۱.۴k
- ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط