عاشقانه های شبنم

شب به پایان آمد و من بودم و ویرانه ای
درد حرمان میکشیدم از رُخِ جانانه ای
همچو شمعی تا سحرگه در فراقش سوختم
تا که شد جانم به قربانِ گُل و پروانه ای
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

عشق ( درد بی پایان)

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط