آرامم...
برای خودم چای می‌ریزم ،
زیر باریکه‌ی نور پنجره می‌نشینم ،
به جنجال گنجشک‌های خیابان گوش می‌کنم ،
نفس عمیقی می‌کشم و خوشحالم از اینکه هستم ،
که کسانی را دوست دارم ،
که کسانی دوستم دارند ،
که هدف دارم، که امیدوارم ...
امیدوارم به رسیدن روزهای خوب‌تر ،
به اتفاقات خوب‌تر ،
به ملاقات آدم‌های خوب‌تر ،
خواندن کتاب‌های خوب‌تر ،
رفتن به مکان‌های خوب‌تر
و داشتن هدف‌هایی خوب‌تر ...
من امیدوارم به ساختن بهترین‌ها برای خودم
و باور دارم که با گذار زمان ،
بزرگ‌تر ، فهمیده‌تر ، آرام‌تر و خوشبخت‌تر
خواهم شد.
نسیم خنکی از شیار پنجره می‌دود بین موهایم ،
یاکریمی از پشت شیشه مرا نگاه می‌کند
و من چهار زانو نشسته‌ام در بطن سبزترین و آرام‌ترین دقایق زیست

#روستای ساسنگ

اقامتگاه دلبر

#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۰)

تهِ تهِ همه ی نا امیدی هانداشتن ها، نخواستن ها،نبودن ها، و ب...

قوی باشمن به تو میگویم که قوی باشی و میدانم که گاهی کلمات، و...

آدما هر چقدرم که قوی باشن و هر چقدرم که کنار اومده باشن با ح...

زندگی را تو بسازنه بدان ساز که سازند و پذیری بی‌حرفزندگی یعن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط