یادت میاد ی روز برات دوست دارم میخوندم

کاش می­شد که دمی را، من و جانانه به هم

بنشینیم و بریزیم دو پیمانه به هم

ای خوش آن­دم که به یک­جای دو دلباخته­ ای

راز دل فاش بگویند صمیمانه به هم

قدرت عشق بنازم که به یک تیر نگاه

جان شیرین بفروشند دو بیگانه به هم

من به کار دل خود خندم و دل نیز به من

نه تعجّب که بخندند دو دیوانه به هم

دست مشّاطه فرو مانَد از آرایش زلف

بس که آمیخته دیده است دل و شانه به هم

آتشی در دلم افروخت که تا روز ابد

من و دل زار بگرییم غریبانه به هم

رخ برافروز که تا شمع رُخَت شعله کشد

بکُشد افسر بیچاره و پروانه به هم

#داراب_افسر_بختیاری
دیدگاه ها (۰)

اجرای ارکستر آهنگ گریه نکن فرزین

تبریک به سرخ دلا

قضاوت نکنیم

کنسرت معین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط