💜☃️#معشوقه‌ی‌زمستان☃️💜






ایستاده‌ام روی #صمیمتِ‌اشک
و چشم به #تاراج تو دوخته‌ام..

تاراج یعنی
#آدمک‌های دورَت
سرانگشتی نیستند که
حساب و #کتاب‌شان را نگه دارم..

یعنی #جنون
سرایت کرده از من
به تمام #شاعران .. تا
منت هیچ عشقی به تنهایی
بر سرِ حراجِ #تو نباشد..

که تو پای #رفتنت مانده‌ای و
من پای پشتِ پا خوردنت..

..که وقتی #دنیای تو
محضِ خاطرِ تمام حسادت‌های من هم که شده
دست از #دموکرات بودنش بر نمی‌دارد،
جایی برای خطورِ احتمالیِ من در #آغوش تو
باقی نمی‌ماند..

دموکرات بودن یعنی
چوب حراج به #تنهایی‌ات می‌زنی
بی‌آنکه بدانی
همین #آغوش‌ها
که بی‌اجازه دورت را گرفته‌اند،
#اصالتِ آغوشت را لکه‌دار می‌کنند..

به اینجا که رسیدی،
از نو این #شعر را بخوان تا از بَر شوی
تمام #خودخوری‌های‌زنی را
که تمام ایده‌آلش
#اخم‌های تو را باز کردن بود..

به اینجا که #رسیدی یادت بیاید
که گرهِ کوری که به #آغــوشِ تو افتاده،
جز به دست‌های این #شعر باز نخواهد شد...✍️📸



#عشقولوژی


#نگاشــــــته‌شده‌در: ۱۴۰۳/۱۰/۲۰

۲۰:۳۹⏰️


💌👒 ⌈ #مستاجرِخدا
دیدگاه ها (۳۵)

💜☃️#معشوقه‌ی‌زمستان☃️💜سالهای متمادی است ک هر #جمعه بنامت خور...

💜☃️#معشوقه‌ی‌زمستان☃️💜#جمعه سرزمین اشغالی ی #چشمان توست که #...

💜☃️#معشوقه‌ی‌زمستان☃️💜دلم برای #معمولی هایمان لک زده مثلا ای...

💜☃️#معشوقه‌ی‌زمستان☃️💜اگر همه ی #شیرینی های زمین رادر #قطره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط