𝑃𝐴𝑅𝑇𝟐 ︳ 𝐼𝑀 𝑂𝑁 𝑌𝑂𝑈𝑅 𝑆𝐼𝐷𝐸𝟐
لبای جیمین زیادی می لرزید
از اینکه فکر میکرد قراره ا.ت رو از دست بده
بعد از ۲۰ مین جیمین بلند شد و..........
─────────────────────
𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑣𝑖𝑤𝑒
نامرا بلند شد و گفت : چیشده؟
جیمین تو حالت هوشیاری خیلی کم جواب نامرا رو داد :چیزی نیس فقط تو هم خیلی نگرانی
نامرا گفت : نباشم؟
جیمین قهقه ای زد زمان متوقف شد حداقل برای اونا نامرا حالش خوب نبود ی چیزی ی چیز فوق قوی بین اونا شکل گرفت نامرا بلند شد و گفت : پس باشه حالا که اینطوره منم میرم مثل اونا
جیمین ب فکر فرو رفت لب های اش از خون پر شده بود خشک شد میدونست نامرا جدی طر از این حرفاعه
𝑒𝑛𝑑 𝑜𝑓 𝑝𝑒𝑟𝑖𝑤𝑖𝑣𝑒 𝑜𝑓 𝑝𝑎𝑠𝑡
جیمین : همونطور که مرگش دست خودش بود الانم برگشتش دست خودشه
انیا مادر جیمین بلند شد : یعنی چی؟ اون همسر توعه جیمین نمیتونی زیر این موضوع بزنی
جیمین : نه مادر اون قلمرو رو ترک کرد الانم دیگه به ما ربطی نداره
انیا : اون همسر توعه و خیلی هم ب تو ربط داره
جیمین خشمی کرد و لباشو گزید از خشم و نفرت فریادی زد
انیا: این شایسته پادشاه نیست باید بزارید حداقل برگرده قصر
جیمین نگاهی ب ا.ت انداخت و.......
لبای جیمین زیادی می لرزید
از اینکه فکر میکرد قراره ا.ت رو از دست بده
بعد از ۲۰ مین جیمین بلند شد و..........
─────────────────────
𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑣𝑖𝑤𝑒
نامرا بلند شد و گفت : چیشده؟
جیمین تو حالت هوشیاری خیلی کم جواب نامرا رو داد :چیزی نیس فقط تو هم خیلی نگرانی
نامرا گفت : نباشم؟
جیمین قهقه ای زد زمان متوقف شد حداقل برای اونا نامرا حالش خوب نبود ی چیزی ی چیز فوق قوی بین اونا شکل گرفت نامرا بلند شد و گفت : پس باشه حالا که اینطوره منم میرم مثل اونا
جیمین ب فکر فرو رفت لب های اش از خون پر شده بود خشک شد میدونست نامرا جدی طر از این حرفاعه
𝑒𝑛𝑑 𝑜𝑓 𝑝𝑒𝑟𝑖𝑤𝑖𝑣𝑒 𝑜𝑓 𝑝𝑎𝑠𝑡
جیمین : همونطور که مرگش دست خودش بود الانم برگشتش دست خودشه
انیا مادر جیمین بلند شد : یعنی چی؟ اون همسر توعه جیمین نمیتونی زیر این موضوع بزنی
جیمین : نه مادر اون قلمرو رو ترک کرد الانم دیگه به ما ربطی نداره
انیا : اون همسر توعه و خیلی هم ب تو ربط داره
جیمین خشمی کرد و لباشو گزید از خشم و نفرت فریادی زد
انیا: این شایسته پادشاه نیست باید بزارید حداقل برگرده قصر
جیمین نگاهی ب ا.ت انداخت و.......
- ۵.۴k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط