.
به فریـادم رسیدی تـو زمانیکه دلم غم داشت
و احساس ترک خورده به دل آه دمادم داشت
میـان شعرهـای من فقط غــم بود بـا حسرت
تمام واژه ها تلخ و سراسر درد و ماتم داشت
تنی خسته دلی پر خون پر از زخم زبانیکه
بـه زیـر نم نم بـاران گله از کل عـالم داشت
پر از حرف و کسی اما زبانش را نمی فهمید
جوانی را که از غمها همیشه قامتی خم داشت
پـر از دلتنگی و غربت که در آن بیکسی پر بود
نه درمانی به درد خود نه دلسوز و نه همدم داشت
بیـا بنشین کنـار من که این سنگ صبـــورِ غم
برای درد دل کردن کسی مثل تو را کم داشت
#استوری
به فریـادم رسیدی تـو زمانیکه دلم غم داشت
و احساس ترک خورده به دل آه دمادم داشت
میـان شعرهـای من فقط غــم بود بـا حسرت
تمام واژه ها تلخ و سراسر درد و ماتم داشت
تنی خسته دلی پر خون پر از زخم زبانیکه
بـه زیـر نم نم بـاران گله از کل عـالم داشت
پر از حرف و کسی اما زبانش را نمی فهمید
جوانی را که از غمها همیشه قامتی خم داشت
پـر از دلتنگی و غربت که در آن بیکسی پر بود
نه درمانی به درد خود نه دلسوز و نه همدم داشت
بیـا بنشین کنـار من که این سنگ صبـــورِ غم
برای درد دل کردن کسی مثل تو را کم داشت
#استوری
- ۲.۳k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط