کمی آرام‌تر از قبلم. انگار خشمی دیرینه را برون‌ریزی کرده باشم انگار فریادم را به گوش همانی رسانده‌ام که باید، خشمم را بدون پرده به همانی ابراز کرده‌ام که باید. دیگر با همه دعوا ندارم، دیگر بی‌دلیل خشمگین نیستم و فارغ از نتیجه، آرام‌ترم.
کدخدا آب روستا‍‍ئیان را فروخته بود و من روستا‍‍ییِ غمگین و خشمگینی بودم که جسورانه توی چشم‌های بی‌شرم کدخدا نگاه کرده بود و یک سیلی محکم به او زده بود.
نه آب بازگشت، نه کدخدا عذرخواهی کرد، اما روستا‍‍ئی، آرام‌تر از همیشه به خانه‌‌اش بازگشت

#آسمان_لاجوردی
#نورااا_سادات
#یک_معرفت
#پیشکوه
#مازندران
. .
دیدگاه ها (۹۴)

🕊((اّّّّّّّّّّّّ))🕊

رقص درونت را پیدا کنبا زندگی بچرخ، با زندگی برقص،صدای هستی، ...

همیشه کویر را دوست داشته امپهنه ای پر رمز و راز و اسرار آمیز...

گفته ‏"یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم"☝‏یعنی بنده‌ی من ‏نگران فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط