شایان جهانشاهی

🎼 شایان جهانشاهی
اعوذباللّٰه از دلتنگی پاییز ، از سوز سرمای غریب‌کشِ شهرها !
از اشكِ گرم چشم‌ها که رد می‌اندازد روی صورت سیلی خورده از سرما !
خدایا ، این غروب‌های پاییز خدشه‌ای به رحمانیتتان وارد نکند دورتان بگردم ؟
اگر در این چند میلیارد نفر اِنس و جن و مخلوقاتت ، ما اصلاً به حساب بیاییم !
باز به نیت هزار مرتبه شکر که کمی از خودتان در خودمان گذاشته‌اید ، وگرنه چگونه می‌توانستیم تاب بیاوریم این همه غم و غصه را ؟
خدایا ، شما که غریبه نیستید ، هرچه نبات خراسان ریختیم ، چای ما شیرین نشد ؛ چای شیرین نمی‌شود وقتی پهلوی چای ، آن که باید باشد ، نیست !
گله نمی‌کنیم محضرتان خدایا ، نوکرتان هم هستیم امّا حس می‌کنیم دست‌هایمان اسراف شده‌اند ، زبانمان باطل بافت و چشم‌هایمان خطا رفت !
وقتی دست‌هایمان دست‌هایش را نگرفت ، قربان‌صدقه‌ها در دلمان ماسید و نگاهِ حلالِ چشم‌هایمان به محبوب نظر نکرد !
کلمات محل نزولش باید دلِ دلبر باشد !
مگر نه آن که مقدسات را جز در حرم‌اللّٰه اذن ورود نمی‌دهند ؟
مگر نه آن که خواجه‌ی شیراز دیوان نوشت که منِ دیوانه برای آن که محبوب است بخوانم ؟
خدایا ، درست که بارانتان نعمت است و هزار شکرِ نعمت ، امّا وقتی به شیشه می‌زند ته دلِ این بنده‌تان می‌لرزد ؛ نمی‌گوییم که نزند و نبارد ، بالآخره مخلوقِ شماست و صاحب‌ اختیارید ، امّا خدای نوح ! دلمان غرق شد از این باران در این بحر غم !
خدای موسیٰ ! سینه‌مان مثل موسیٰ گرفته است !
ربِ شرحِ صدر ، تو که یوسف را به یعقوب رساندی ، چرا ما نمی‌رسیم ؟ ما چه ذنب لایغفری کردیم ؟
زلیخا آبروی عزیزت را بُرد ! شلاقش زد ! به زندان انداختش ! ولی تو بخشیدی و رساندی‌اش !
لابد ما یك توبه‌ی زنانه کم از زلیخا داریم ، نه ؟
خدایا ، پاییز این همه برگ روی زمین می‌ریزد حیف نیست مصادره به مطلوب نکنیم و پای محبوب نریزیم ؟
که وقتی خیابان را قدم می‌زنیم دستش را محکم بگیریم و بگوییم همه این برگ‌ها و درخت‌ها و کائنات فدایش ؟
از ملك تو که کم نمی‌شود عزیزجان ! تازه خودت گفتی هرچه در راه تو خرج کنیم ده برابرش را می‌دهی ! ما حالا ده برابر نخواستیم ، یك دانه بنده خواستیم که کنارش بندگی‌ات را کنیم !
حاچ‌خانم خدابیامرز می‌گفت قرآنِ خدا که غلط نمی‌شود ، امّا خداجان ای کاش لا‌به‌لای سطور مصحف شریف می‌نوشتی : ای کسانی که عاشق شدید ، صبر کنید ، که من می‌رسانمتان به محبوب !
کاش می‌نوشتی تا دلمان گرم باشد !
خداجان لابد می‌پرسی مگر قبولت نداریم ؟
جواب ما همان جوابِ ابراهیم است !
[ بَلى‌ وَ لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبی ] ما هم مثل ابراهیمت ، نیاز داریم دلمان را قرص کنی دورت بگردم .
دیدگاه ها (۰)

🎼 قمیشیهیچوقت، هیچ حالی به یک قرار نمانده...بعد از هر طوفان،...

زن ها می توانند در اوجِ دلتنگی لبخند بزنند؛آواز بخوانند، غذا...

📽 برای دختر همسایه!کار زیبای دخترانِ افغانستان برای دخترانِ ...

- من تو رو خیلی ساده از دست دادم . .وقتایی که باید تمام توجه...

نتیجه بزرگترین پیام خداوند و عمل به آن...نشر واجب است

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط