یک صبح کاملا ناآرام

داشتم روی لبه جدول راه میرفتم تا برسم به سرویس و برم سر کار...
تو گوشم پشت این پنجره های ناصر عبداللهی پلی شده بود...
حالا چرا روی جدول؟!
اینم یه راه جدید هست برا اینکه آدم جلوی گریه کردن خودشو بگیره اونم قبل اینکه بره سر کار...
خلاصه داشتم راه میرفتم که...
ادامه داره
دیدگاه ها (۲)

هر چیز قرمزی

من خیلی وقته افتادم

هیچوقت به فکرم هم نمیرسید یه روزی اونقدر گریه کنم که مجبور ب...

آهای خبردار

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟓𝟒آنالی:بس کن.(کمی دادشاید ملین دختر سلیطه ای ب...

هفته‌ی پیش که داشتم میرفتمهمدان، اتفاقی هم دانشگاهیم که مهاج...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط