شعرخوانی علامه طباطبایی(ه)

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آن چه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سرِ خود مجنون شد
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هـــم به دل دریا برد


جام صهبا به کجا بود و مگر دستِ که بود؟
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ز من نام و نشان یک جا برد

خودت آموختیم مهر و خودت سوختیم
با برافروخته رویی که قرار از ما برد

همه یاران به سرِ راه تو بودیم ولی
خم ابروت مرا دید و ز من یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد
دیدگاه ها (۳)

یا حضرت معصومه مدد مدد مدد مدد#مداحی#وفات_حضرت_معصومه_س#حاج_...

روضه حضرت معصومه سلام الله علیها#استاد_عالی#وفات_حضرت_معصومه...

تو مرا خانه ببر...دل من نابیناست...#به_وقت_دلتنگی

چرا خدا تنبیه و تشویق فوری انجام نمی‌دهد؟

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

«معشوق سابق» پارت پنجاه و نهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط