غزلی زیبا از مولانا

غزلی زیبا از مولانا
نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید...
دیدگاه ها (۲)

بهار گوشه ی قلب تمام آدم هاست همان نفس که پریم از هوای عطر ک...

نازنینا بی‌تو بودن ها برایم خوب نیستزندگی بی‌بوسه برلبهای تو...

#اصالت.کجایی.هستی.و.بهش.افتخارمیکنی. #خودم.با.افتخار.کوردم.

#کیا_تو_این_مراسم_بودن_اعلام_حضورکنن. #کامنت_لطفاً

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط