شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد

شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنها بميرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
كه خود در ميان غزل ها بميرد

گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ؛ آنجا بميرد

شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد

من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويی به صحرا بميرد

چو روزی ز آغوش دريا برآمد
شبی هم در آغوش دريا بميرد

تو دريای من بودی آغوش واكن 
كه ميخواهد اين قوی زيبا بميرد
دیدگاه ها (۵)

•تو را جور دیگرتو را جدا از هر کستو را بیشتر از هر کستو را ب...

گاه قلبم از دوریت میرنجد و گاه به وصالت دل خوش میکند اما در ...

خودش می‌دونه:)) ء..خورشید صفات است نمی‌گویم کیموزون حرکات اس...

عجبا که دلم برای حضورت، این چنین در جهان من تنگ استجانم برای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط