سکانس پایانی فیلم "صبحانه در تیفانی" برای من میتواند یکی از زیباترین اتفاقات جهان باشد. "باران" و "گربه" و "عشق" یعنی من و این همه خوشبختی در یک لحظه کمیاب که خداهم فقط به #ما نگاه میکند..
و دلم میسوزد برای #خودمان که سالهاست نه خیابانی داشتیم؛ نه باران عاشقانهای؛ نه امنی و اعتمادی؛ و از تمام دوست داشتنهای بیملاحظه ترسیدیم! ما که حتی پستویی نداشتیم تا عشق را در آن نهان کنیم! ما جماعت بدبختی بودیم که در خیابان کتک خوردیم و فکر کردیم این #تقدیرمان است...
#نیلوفر_لاری_پور
پنجشنبه دوازدهم #اسفند ۱۴۰۰
ساعت هجده : هشت دقیقه
و دلم میسوزد برای #خودمان که سالهاست نه خیابانی داشتیم؛ نه باران عاشقانهای؛ نه امنی و اعتمادی؛ و از تمام دوست داشتنهای بیملاحظه ترسیدیم! ما که حتی پستویی نداشتیم تا عشق را در آن نهان کنیم! ما جماعت بدبختی بودیم که در خیابان کتک خوردیم و فکر کردیم این #تقدیرمان است...
#نیلوفر_لاری_پور
پنجشنبه دوازدهم #اسفند ۱۴۰۰
ساعت هجده : هشت دقیقه
- ۱۴.۸k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط