گفتم

گفتم..
تابوت مرا جای بلندی بگذارید تا باد
برد بوی مرا بر وطن من..
گفت وطن؟
دیونه تو در وطنی...
تبسمی تلخ رو گونه هایم نشست وگفتم نه
دلم برای جای دیگر میتپد..
کوی یار...

#دلنوشته #دلتنگی
دیدگاه ها (۰)

در این صبح، وباران زمستونی با توام کهنه رفیق :یاد ایام قشنگی...

اااااخ، نیاز مبرم دارم به انگشت مبارک شستتون واسه ست کردن ا...

اگه روزی خردها خرید وفروش شود خلیامون به هوای علامه دهر بودن...

به بستانی که میرقصد به ساز هر نسیمی گل، که از دل وجان دوست د...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

SENARIO :: SOKUKU :: PART :: 3

تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط