دلم را جایی میان چشمانت به امانت گذاشتم در همان مکانی ک

دلم را جایی میان چشمانت به امانت گذاشتم ، در همان مکانی که عمق نگاهت ، به زلالی آسمان بعد باران است...
نفس هایت برایم شعر میشود .
تو را باید لمس کرد ، با تمام سلول های خسته‌ای که در آغوشت جانی تازه میگیرد .
بودنت را نمیتوان با واژه ها بیان کرد ، بودنت با حسی در انتهای سینه‌ای حبس شده ، لمس میشود...تمام دنیا در لبخند هایت خلاصه میشود ، زنده ماندن ، نفس کشیدن ، همه در لب های کشیده شده‌ات جای دارد .
و بی تو؟هرثانیه ، آوار سکوتی‌ست که فقط نام تورا فریاد میزند .
تو تنها یک نفر نیستی ، تو...آرامش اون ابری هستی که در آسمان گشت میزند .
و فقط تو ، برای همیشه در قلبم جاودان می‌مانی...!

"یلدا"
دیدگاه ها (۱)

#استوری_درخواستی💜💫

#چندپارتیدیر فهمیدم ...~پارت دوماز هم جدا شدیم و با پسرا به ...

#چندپارتیدیر فهمیدم...‌~پارت اولتازه فهمیده بود چه اشتباهی ک...

#تک_پارتیمعتاد به عطرِتنت...^_^آسمون با رنگ مشکی و نقطه های ...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط