🍁یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم🍁

🍁یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم🍁

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست

اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم.
#دکلمه#شعر#شاعر
#دچار#بیقرار#عاشقانه
#عشق
#دلتنگی#عاشق
#محمد_خوش_بین
#شب#زنده#گوینده
#گویندگی#دکلماتور
#روز
دیدگاه ها (۰)

🍁گوش فلک🍁

🍁سرزمین سبز🍁

🍁خواب خوش خیالی🍁

🍁سرنوشت 🍁

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

چندپارتی

دانشگاه مرگ پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط