شعر بهانه میشود , که با تو گفتگو کنم
برای درد دل فقط به شعر و واژه رو کنم

تمام لحظه ها شود پر از شمیم خاطرت
شبیه غنچه های گل تو را دوباره بو کنم

شکایتی ندارم و , گلایه هم نمیکنم
گلایه از تو یا خودم , زمانه یا از او کنم !!؟

نمانده راه و چاره ایی , برای دردهای من
بغیر از این که بغض را , شکسته در گلو کنم

هنوز آرزو بدل , نمانده ای و مانده ام
نگو که بی تو مرگ را , دوباره آرزو کنم

تمام روزگار من شبیه شب سیاه شد
چقدر شام تیره را , به گریه شُستشو کنم

به آسمان نمیرسد , دعا و ضجه های من
مگر نماز عشق را , به خون دل وضو کنم...🦋🦋

اله حالدیام پیچاخ ووراسان گان چخماز جانمنان سنسیزلخدان😔

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

چقدر زیبایی نمی دانم اما فکر می کنم خدا وقتی می خواسته نقاشی...

بگیرم دستِ دل را بی/قرارتبمانم خسته و چشم انتظارتشَوَم گیسو ...

میدونی بدترین قسمت نبودنت چیه؟اینکه تمام مدت به این فکر می‌ک...

.دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادنبه از آن است که در دام ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط