درد ما زخم رقیبان ستمکار نبود 
ترس ما حیله آن دشمن مکار نبود
 آنکه مارا به زمین می زد و گریان می کرد
نارفیقیست که همراه و وفادار نبود 
هر که با ما سخن از نان و نمکدان می زد
نان ما خورد و دلش با دل ما یار نبود
 غم که در سینه ما جای خودش را دارد یک نفر با دل ما یاور و غم خوار نبود
 اشک مارا که همین قوم به فریاد زدن
ورنه این دل به کسی گریه بدهکار نبود
زهر نامرد به سینه دگر مارا بس
این دل سوخته ای ما که خطا کار نبود...🖤
دیدگاه ها (۰)

گیرم که به هر حال مرا برده ای از یاد..! یک ذره دلت تنگ نشده ...

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟همه شب با غم‌دلتنگی خود خواب...

'گِلہِ از دَست کَسے نیستمُقصِر دِل دیوانہِ ےِ ماست'. . .

【🫠🫶🏻】غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ به طاقتی که ندارم کدام ب...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط