نمیدونم چرا ولی دلم میخواد امشبم رو با فکر تو بگذرونم

نمی‌دونم چرا ولی دلم میخواد امشبم رو با فکر تو بگذرونم ، خیلی خیلی خیلی دلم برات تنگ شده و دلم میخواد خودمو توی سوییشرت تو جا بدم ولی حیف
دلم میخواد بیام شیراز تو بغلت با اینکه سرماست ولی برام مهم نیست میدونی چی میگم دیگه ؟
امروز ، سوم دسامبر ، یکی از بدترین روز های زندگی من خواهد بود و من با فکر کردنِ به تو قراره پشت سر بزارمش ، کاش برگردم عقب و موهات رو خودم کوتاه کنم ، خوراکیاتو من بخورم ، خنده هاتو من ببینم ، همه چیزتو فقط من،ببینم و انجام بدم
و من اشکاتو پاک کنم ، من جلوی بابات وایسم برات..
یادته میخواستی سگ بخری و مامانت نمیزاشت؟! کلی گریه کردی و من نمی‌دونستم چیکار کنم وای انقد خندیدم که نگو 🤣
آره آره دلم میخواد امشب رو اینجوری بگذرونم
هر شبم تویی ولی امشب فرق داره ، امشب سوم دسامبره
دلم واسه صدات داره میمیره میفهمی؟! امشبو بیا بزار تو بغلت آروم بگیرم که حالم خیلی بده این مدت..خیلی..
همین روزا میام پیشت ، بهت سر میزنم ، مطمئن باش، قول میدم ، قول انگشتی)
پس منتظرم بمون با اینکه می‌دونم چقدر بدت میاد از انتظار..))


مرا ببوس..
برای آخرین بار ،
تو را خدا نگهدار:)
دیدگاه ها (۰)

نــیـمـه‍ یِ مــــن:) ‍@covsr

چگونه دست از آن چشمان بردارم خرگوشکم ؟! :)

من دلم میخواد برم دانشگاه تهران، دلم میخواد تولستوی و نیچه ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط