بنازم شیشه می را که خوش مستانه می گرید
بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید
سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید
کسی کو شیشه ای خالی کند، تا پر شود چشمش
اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید
#عرفی_شیرازی
میان دلبران پابندی مهرت سرآمده بود
چه ها دیدی که با دل آمدی اما به سر رفتی
مگر با کوه خویشاوندیِ دیرینه ای داری؟
که هرچه بیشتر سویت دویدم، پیشتر رفتی
#علیرضا_بدیع
منِ دیوانه گرد هر پری رخسار میگردم
ببوی آن گل خود رو در این گلزار میگردم
گهی این سو گهی آن سو گهی هیهی گهی هوهو
نیم مجنون ولی در عشق مجنون وار میگردم
#فیض_کاشانی
#حدیث_دل
🥀🌺🥀🌺
سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید
کسی کو شیشه ای خالی کند، تا پر شود چشمش
اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید
#عرفی_شیرازی
میان دلبران پابندی مهرت سرآمده بود
چه ها دیدی که با دل آمدی اما به سر رفتی
مگر با کوه خویشاوندیِ دیرینه ای داری؟
که هرچه بیشتر سویت دویدم، پیشتر رفتی
#علیرضا_بدیع
منِ دیوانه گرد هر پری رخسار میگردم
ببوی آن گل خود رو در این گلزار میگردم
گهی این سو گهی آن سو گهی هیهی گهی هوهو
نیم مجنون ولی در عشق مجنون وار میگردم
#فیض_کاشانی
#حدیث_دل
🥀🌺🥀🌺
- ۱.۰k
- ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط